به قول قدیمیها مشت نمونه خروار است، اگر در بین تیمها و باشگاههای ورزشی و در بین فهرست بدهکاران به نامهایی از جمله استقلال، پرسپولیس، تراکتورسازی و ... بر میخوریم به این علت است که این تیمها به خاطر هوادران بیشماری که دارند، بیشتر زیر ذرهبین رسانهها و هواداران هستند و طبیعی است که بیشتر هم دیده شوند و گرنه این آفت دامن مجموعه فوتبال و البته ورزش ما را گرفته است. متاسفانه هر روز شاهد انباشته شدن این بدهیها روی هم هستیم و باید پرسید صنعتی که در تمام دنیا سودآور است چرا در ورزش ما زیانده بوده و اثرات مخربی به همراه دارد.
مساله فقط بدهی و مشکلات مالی نیست، موضوع این است که مدیریت ورزش ما و فوتبالی که ادعای حرفهای شدنش را داریم در مسیری غلط گام بر میدارد و مبالغ بسیاری در آن بی دلیل و بدون منطق هزینه میشود، هزینههایی که از جیب بیتالمال بوده و عملا ضرر آن از جیب هیچ مدیر و رییسی کم نخواهد شد.
مدیرانی که پاسخگو نبوده و نیستند
یک سوال مهم و البته بدون جواب، چرا در ورزش ما مدیران برای اقداماتی که انجام میدهند، پاسخگو نبوده و نیستند. چرا در تمام این سالها، مسوولان ورزشی ما برای رفتاری که انجام دادهاند، هزینههایی که دستور پرداخت داده و اقداماتی که داشتهاند، مورد بازخواست قرار نگرفته و نمیگیرند. آیا در تمام این سالها مدیران موفق و کاربلدی در مسند قدرت حضور داشتند که هیچ مساله و مشکلی مطرح نشده؟! اگر اینگونه بود، امروز باید یک قطب فوتبال جهان بودیم و در ورزشی که پولساز است شاهد این همه بدهیهای مختلف و مشکلات مالیاتی نبودیم. چرا باز هم در برابر خطاهای افراد سکوت میکنیم و حرفی نمیزنیم؟ چرا از مدیرانی استفاده میکنیم که با وعده و رایزنی برخیها وارد ورزش میشوند، آنهم در شرایطی که نه تجربه ورزشی دارند و نه این صنعت را میشناسند؟
متاسفانه ورزش ما ساختار مناسبی ندارد، مسیر مشخصی را دنبال نمیکند و آیندهاش روشن نیست. با رفتن یک فرد، یک مدیر و یا حتی یک وزیر، کلیت مسیر فوتبال و ورزش ما دستخوش تغییر و تحول میشود و نظم سازمانی آن از بین میرود.
از مدیریت بحران حرف میزنیم اما در بحران، ناکارآمدیم
با آن که افراد بیشماری در کشور ما ادعای مدیریت بحران دارند و خود را تافته جدا بافته در این امر میدانند اما تجربه نشان داده مدیران ورزشی ما آنچنان که میگویند شناخت درستی از این موضوع ندارند و در زمان بحران، اقدامات موثر انجام نمیدهند. مدیریت بحران برای آنها معنای خاص خود را دارد، عبور از یک چالش بدون آنکه به فکر آینده و تبعات بعدی آن باشیم. مدیران ما چون میدانند عمر مدیریتی کوتاهی داشته و برای تصمیماتی که میگیرند بازخواست نمیشوند، به جای آنکه به معنای واقعی مدیریت بحران کنند، با تصمیم های عجیب و غریب، امروز خود را میبییند و دیگر هیچ. اما همین تصمیمهای آنی و بدون فکر، نه تنها مشکلات را حل نمیکند بلکه مشکلی بر مشکلات قبلی افزوده و عملا خسارتهای جدیدی را به بار میآورد و این مساله تا زمانی که مدیران برای رفتارها و اقدامات خود پاسخگو نباشند، ادامه دارد.
محرمانه بودن، بستر فساد را باز می کند
چرا مطالبات فوتبالی ما محرمانه قلمداد میشود؟ چرا مدیران فوتبالی، قرارداد بازیکنان و کادر فنی تیمها را رسانهای نمیکنند. چه مافیایی پشت پرده است که به هیچ نهادی پاسخگو نیست؟ چرا فوتبال، تافته جدا بافته شده؟ چرا مبالغی که به فوتبال تزریق میشود هیچگاه مشخص نشده و بدتر از همه اعلام میشود این پولها بیت المال محسوب نمیشود و به دلایل واهی محرمانه تلقی میشود.
در دنیای امروز دخل و خرجهای ورزشی با هم همخوانی دارد، منابع مالی شفاف است و همه چیز مشخص. برای پولشویی و هر گونه خلاف دیگر، از مدیر گرفته تا بازیکن در صورتی که ثابت شود مرتکب خلاف و فساد شده باشد، به شدت مورد بازخواست قرار میگیرد اما چرا در ورزش ما چنین مسالهای مطرح نبوده و نیست؟
از سوی دیگر مدیران ورزشی ما به دنبال انحصاری کردن تولیدات خود نیستند، حق کپی رایت، تبلیغات، ایجاد فروشگاههای تخصصی برای فروش البسه و هر گونه تولیدات منحصر به فرد یک باشگاه و ... هر کدام میتواند برای فوتبال و باشگاههای ما پولساز باشد اما دریغ و افسوس که همه این ها یک رویا است و آرزو.
مشکل دیگری که در فوتبال ما وجود دارد این است که شیوه درست و اصولی برای مشخص کردن دستمزد یک ورزشکار وجود ندارد. چرا یک بازیکن در یک فصل مبلغی حدود 200 میلیون تومان می گیرد اما همین بازیکن با انتقال به باشگاهی دیگر، رقمش به مرز یک میلیارد تومان هم میرسد؟ چه اتفاقی میافتد که این پولها اینگونه و بیمنطق هزینه میشود؟ آیا همه این پول به جیب ورزشکار میرود و یا دستهایی هستند که هر کدام سهم خود را طلب میکنند؟
تیمهای بزرگ دنیا در طول سالیان متمادی روی یک نوار منطقی حرکت می کنند. فراز و نشیب بسیار ندارند اما در فوتبال ما یک روز یک تیم هست ولی فردا وجود خارجی ندارد. تیمهایی که با مدیران خصوصی آمدند، اما امروز به خاطره پیوستهاند، باید قبول کنیم حرکت و نوسان منطقی نداریم، یک روز همه چیز خوب است و روز دیگر بد!
مدیرانی که هیچگاه آموزش ندیدند
یک سوال و یک ابهام، سالهاست از مدیریت مدیران ورزشی ما می گذرد، همان مدیرانی که هستند، گاهی اینجا و گاهی جایی دیگر. مهم خدمت کردن است و ادای دین. اما چرا در این سالیان متمادی برای آموزش مدیران جوان، خلاق، جسور و با انگیزه اقدامی قابل دفاع صورت نگرفته و هر جایی که به مشکل برمیخوریم بازهم به سراغ همان مدیران خسته و بازنشسته قبلی میرویم. آیا در این سالها نمیتوانستیم مدیرانی را آموزش دهیم که بر اساس تجارب و داشتههای قبلی، با تحصیلات آکادمی و به روز به کمک ورزش بیایند؟ چرا در این مساله تعلل کرده و به مدیران جوان میدانی برای نشان دادن توانمندیها نمیدهیم؟
فوتبالی که هر روز آبستن یک اتفاق تازه است
مشکلات استقلال و پرسپولیس همانطور که گفتیم مساله یک تیم و یک باشگاه نیست، موضوع کلیت فوتبال ماست. این دو تیم به دلیل آنکه طرفداران بیشماری دارند بیشتر هم دیده می شوند و متاسفانه باید اعتراف کنیم که مشکل مالی، عدم پرداخت مطالبات به موقع، بدهیهای کلان مدیریتی و ... آفت ورزش و فوتبال ما به شمار میرود و روزی نیست که به این خاطر، مشکلات و چالش جدیدی پیش روی فوتبال ما نباشد.
چهرههای داخلی را که کنار بگذاریم به خارجیهایی میرسیم که در فوتبال ما حضور دارند، از مربی گرفته تا بازیکن. افرادی که برای کسب درآمد میآیند و زمانی که دچار مشکل میشوند از اعتراض گرفته تا شکایت را در دستور کار خود قرار میدهند که به حق و حقوق از دست رفته خود برسند. مشکلات مالی که بلای جان این فوتبال بیمار شده و هزینههای گزافی را روی دوش بیت المال و ورزش ما گذاشته است.
امروز مساله استراماچونی مطرح است، دیروز موضوع ویلتموس و تیم ملی بود که هنوز هم تمام و کمال حل نشده، روزهای قبل و هفتههای پیش نیز مساله برانکو و پرسپولیس سر زبانها بود و مدتی قبلتر هم محروم شدن سرخپوشان پایتخت از پنجره نقل و انتقالات و .... هر جای این فوتبال را نگاه می کنی یک حادثه، یک اتفاق و یک جریان غلط را میبینیم که نشان از ضعف مدیریت کلان و فوتبال باشگاهی ما دارد. ماجرایی که بازهم اصرار به تکرار آن داریم و نمیخواهیم از تجربیات تیمهای مطرح و باشگاههای موفق جهان استفاده کنیم.
تیمهای پایه، از شعار تا واقعیت
متاسفانه به هر دلیلی که باشد علاقه چندانی برای توجه به تیمهای پایه و آکادمی های فوتبال در کشور ما وجود ندارد. ما عادت کردهایم حاضری خور باشیم و از داشتههای دیگران بهره ببریم. آکادمی آژاکس در هلند یکی از بهترین آکادمیهای فوتبال جهان است که هر ساله بازیکنان خلاقی را به دنیای فوتبال معرفی میکند. بازیکنانی که با کمترین هزینهها با مهارتهای فوتبالی آشنا شده و سپس راهی تیمهای باشگاهی دنیا میشوند تا از این جابجایی پولهای کلان نیز جابجا شود. بازیکنان جوان و گمنامی که برای رشد و پرورش هزینه زیادی نخواهند داشت اما زمانی که به اوج میرسند، سود آور بوده و به نوعی موجب رشد و توسعه فوتبال می شوند.
اما چرا در فوتبال ما به آکادمیها توجه نمیشود، چرا بازیکن سازی نمیکنیم و چرا توجه چندانی به تیمهای پایه نداریم؟ چرا دوست داریم به جای آنکه با هزینههای کم بازیکنان مد نظر خود را آموزش دهیم، به دنبال جذب بازیکنان میلیاردی سایر تیمها هستیم؟ از نقل و انقالات فوتبالی چه کسانی سود میبرند که حاضرند این ورزش صدمه بخورد و پول های بیت المال اینگونه هدر شود؟
از فوتبال حرفهای تا رفتار غیرحرفهای
خیلیها دم از فوتبال حرفهای میزنند اما رفتاری مغایر با آن را بروز میدهند. برخی تصمیمها، رفتارها، گفتمانهای مدیران و فوتبالیستهای ما به گونهای است که باورش سخت است در فوتبال حرفهای شاهد این مسایل باشیم.
متاسفانه مدیران ورزشی ما یک شیوه غلط را در دستور کار خو قرار دادهاند، سکوت در زمانهای خاص، فرار رو به جلو و بیان مطالبی که شاید تمام و کمال صحیح نباشد. آن روی سکه را هم باید دید، انتشار مطالبی هدفمند در فضای مجازی، بینظمی و شعار علیه برخی از افراد از روی سکوهای استادیومها و فضاهای ورزشی و شایعه پراکنی، به سود چه فرد یا گروهی است که در سایه مانده و به دنبال اهدافی خاص هستند؟
زمانی که چنین فضایی ایجاد میشود طبیعی است که نمیتوان اوضاع را مدیریت کرد، البته با مدیرانی که ما داریم. شاید برای همین است که تنها به دنبال برون رفت از شرایط کنونی هستند و به اصطلاح خود مدیریت بحران می کنند.
متاسفانه در این اوضاع، دروغ پردازی و فرافکنی هم هیزم به آتش این نابسامانی می ریزد و دود آن در نهایت به چشم هواداران فوتبال می رود و این داستان تکراری همچنان ادامه دارد.
شان فوتبال و باشگاههای ما کجاست؟
قدیمیها خوب میگفتند که حرمت امامزاده با متولی آن است، متاسفانه اهالی فوتبال هم برای هم حرمت قائل نمیشوند و اگر فرصتی دستشان باشد حسابی از خجالت هم در میآیند، البته این مساله شامل حال همه نمیشود اما چه بخواهیم و نخواهیم این شرایط هست و این فضا در ورزش ما وجود دارد.
از سویی دیگر افرادی هستند که منافع شخصی را به منافع ملی ترجیح میدهند و به دنبال خواستهها و نیازهای خود هستند. در این فضا طبیعی است که برخی برای رسیدن به اهداف خود، حتی دروغ بگویند و اطلاعات محرمانه را به مربیان و بازیکنان خارجی بدهند. مثلا در همین مورد آخر که به استراماچونی باز میگردد اگر به نوع ادبیات و برخی خواستههای این مربی حرفهای کمی دقت کنید خواهید دید که برخی از آنها با ادبیات و فرهنگ ما بسیار سازگار است و کاملا مشخص بوده که فرد یا افرادی از خود ما پشت این ماجرا نقشی فعال دارند.
نسل طلایی که نام ایران را در جهان طنینانداز کرد، تکرار نشد
اگر به همین چند سال پیش بازگردیم به نامهایی از جمله علی دایی، علی کریمی، مهدی مهدوی کیا و ... بر میخوریم. بازیکنانی که به واسطه تلاش و غیرتی که داشتند از فوتبال ایران و آسیا پا را فراتر گذاشته و راهی قاره سبز شدند. حضور در باشگاهی مانند بایرنمونیخ آرزوی هر فوتبالیستی است که برای چهرههایی از جمله علی کریمی و علی دایی محقق شد. حضور موفق مهدویکیا در هامبورگ و فوتبال اروپا و خاطرات خوبی که او از خود بر جای گذاشت نشان داد ظرفیت بالایی در فوتبال ما وجود دارد اما باید پرسید چرا حضور ایرانیها در سطح اول فوتبال جهان اینقدر پرفرازونشیب است و چرا روندی نزولی دارد؟
باید قبول کنیم از آن روزهای خاطرهانگیز فوتبال، کمی دور افتاده ایم. امروز بازیکنانی داریم که در لیگهای اروپایی توپ میزنند اما حضور در جمع برترینهای جهان و باشگاههای مطرح دنیا مساله دیگری است که باید به آن توجه داشت و بر روی آن برنامه ریزی کرد.
احساساتی که به بازی گرفته میشود
سالهاست صحبت از انتقال و واگذاری سرخابی هاست، در هر دورهای این مساله مطرح شده و خیلی هم جدی دنبال میشود، البته به زعم مدیران وقت، اما هنوز این دو باشگاه بزرگ و قدیمی، دولتی بوده و به نظر هم نمیرسد روزی برسد که شاهد واگذاری تمام و کمال این دو باشگاه قدیمی و مردمی کشور باشیم.
این واگذاری ساده است، باشگاه یا به صورت سهامی و یا به صورت مالک خصوصی میتواند واگذار شود اما به نظر میرسد این مساله بیشتر شبیه یک فرایند تبلیغاتی باشد تا یک واقعیت.
از سویی دیگر وزارت وزش نه تخصص و نه علاقه ای در باشگاه داری دارد. متاسفانه افرادی که برای سکان داری مجموعه کلان ورزش کشور انتخاب میشوند بیشتر سیاسی هستند تا ورزشی و برای همین است که این اتفاقات در ورزش ما سریالی تکراری و بدون پایان است.
نظر شما